اخلاق؛ عنصر جاودانگی سپهبد شهید «قاسم سلیمانی»
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۴۷۴۶۸۱
کانون خبرنگاران نبأ ــ مسئولان باید از زندگی سردار سلیمانی که خود را یک سرباز مینامید، درس بگیرند و با محور قرار دادن اخلاق در زندگی شخصی و فعالیتهای روزمره خود را حول محور عمل خویش استوار کنند. یقیناً با نگرش عملکردگرایانه به اخلاق، جاودانگی نصیبشان میشود و عزیز و سردار دلها و قلوب ملت ایران میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اکنون از عروج آسمانی سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش بیش از یک هفته گذشته است و طی این مدت تحلیلهای گوناگون و بعضا متفاوت سیاسی ــ نظامی از سوی تحلیلگران ایران و جهان ارائه شده است.
جدا از بازتابهای جهانی این ترور شوم، حضور گسترده مردم در مراسم تشییع جنازه سردار دلها و اتفاقات و رویدادهای دیگر بود که همگان از آن بهخوبی اطلاع دارند؛ اما سؤال اساسی این است که چرا شهادت سردار قاسم سلیمانی تا این اندازه تأثیرگذار بود؟ بهراستی اگر وی در پشت میز ادارهاش نیز ترور میشد و یا اینکه در صحنه نبرد نظامی شهید میشد؛ تا به این حد شاهد این اتفاقات بودیم؟ و اگر جواب منفی است؛ رمز و راز این تحولات و رویدادها را در کجا باید جست؟
به اعتقاد نگارنده پرداختن به این سؤال و پاسخ آن نیازمند تحقیق، پژوهش و مطالعه بسیاری است که باید در قالب کتاب به آن پرداخته شود. اما آنچه در این یادداشت تحت عنوان پاسخ به این دو سؤال باید پرداخت به شرح زیر است.
جواب هر دو سؤال بالا، از دو منظر منفی است. چه اینکه اگر سردار سلیمانی در جبهه شهید میشد، امری عادی جلوه میکرد (به لحاظ اینکه عاقبت حضور در جبهه و جنگ کشتن و کشته شدن است) و خباثت دولتمردان آمریکایی نیز در هالهای از ابهام( و البته برای افراد و گروههایی که هنوز این خباثت را باور ندارند) باقی میماند و در نهایت اینکه هیچگاه شاهد رویدادهایی که طی هفته گذشته مشاهده شد؛ نبودیم. از سویی عملاً سردار سلیمانی مرد حرف نبود و اهل نشستن پشت میز اداره هم نبود. بررسی عکسهای باقی مانده از ایشان نیز بر این ادعا گواهی میدهند.
پس رمز عزت سردار دلها در چه بود؟
نگارنده در طول یک هفته گذشته به مقدار بسیار زیادی برای پاسخ به این سؤال تحقیق و نیز فکر کرده است. به نظر میرسد رمز عزت و محبوبیت سردار دلها در رعایت اخلاق بود و لاغیر؛ چه اینکه اخلاقی زیستن وی زمینهای را فراهم آورد که وی اینچنین عزیز قلوب مردم شود.
ماسوای مبنای اخلاق از منظر فلاسفه و حکما و نیز با عنایت بر مبنای اخلاق از منظر انبياء مبنی بر اینکه انجام كار خوب انسان را به بهشت میبرد و كار بد انسان را به جهنم میفرستد و نیز با در نظر گرفتن ویژگی اصول اخلاقی كه از سوی انبياء تدوين شده است که در درجه اول با فطرت انسان سازگار است. در درجه دوم چون منشأ آن وحی است؛ از اطمينان كامل برخوردار است و خطابردار نيست؛ لذا میتواند انسان را به سعادت و كمال برساند. سوم اینکه پيمودن آن برای همگان امكانپذير است؛ هم يک استاد بزرگ، دانشمند علوم الهی و هم يک فرد عادی بیسواد، میتوانند اصول اخلاقی اسلام را فرا بگيرند و به آن عمل کنند. به این مفهوم که روش اخلاقی انبياء، راه و روشی است كه هم حضرت علی(ع) میتواند آن راه را بپيمايد و هم بلال حبشی این توانایی را دارد.
در نظر داشته باشیم در روش اخلاق اسلامی نیز ملاک هر كار رضايت خداوند است. بهطوری که اسلام میگويد «ای انسان هر كاری كه میكنی ببين آيا رضای خداوند در آن كار هست يا نه؟» در روش اخلاقی اسلام، تحسين و تقبيح مردم در رسيدن به بهشت و دوری از جهنم، اهداف اصلی نيست، بلكه هدف اصلی رضايت خداوند است. پس اخلاق واقعی همان اخلاق اسلامی است چراکه زمينه كمال و سعادت انسان را فراهم میكند و دستيابی به آن برای همگان امكانپذير است. در این راستا بهترين شاهد بر این ادعا نیز مطالعه حالات و داستان زندگی افراد بزرگ و عالیقدر چون حضرت علی(ع)، سلمان، اباذر، مقداد و... است كه از طريق عمل به اخلاق و دستورات اسلامی توانستند به عالیترين درجات كمال و سعادت نايل شوند.
آری سردار سلیمانی بر عکس بسیاری از مسئولان پشت میزنشین بیش از آنکه مدیر و مسئول پشت میزنشین باشد؛ اهل کار و ارائه عملکرد مبتنی بر نگاه و پشتوانه الهی بود و پیرو همین جهانبینی بود که تمام وقت در خدمت اخلاق اسلامی و کسب رضایت پروردگار بود. به پشتوانه این نگاه بود که موقعیت و شرایط رفاقت با سرباز و زیردستانش را برای خود ایجاد کرد و به اتکای این رفاقت بود که ناخودآگاه عزیز دل تمام ایرانیان شد.
کلام آخر
مسئولان جمهوری اسلامی ایران از زندگی سردار سلیمانی که خود را یک سرباز مینامید، درس بگیرند و با محور قرار دادن اخلاق در زندگی شخصی و فعالیتهای روزمرهشان خود را حول محور عمل خویش استوار کنند.
یقیناً با نگرش عملکردگرایانه به اخلاق، جاودانگی نصیبشان میشود و عزیز و سردار دلها و قلوب ملت ایران میشوند.
به قلم علی مشیرینیا انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: اخلاق جاودانگی سردار دل ها شهید قاسم سلیمانی ایکنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۴۷۴۶۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله جوادی آملی: فریب، راه نیست و با آن نمیتوان زندگی کرد
آیتالله جوادی آملی ۱۹ اردیبهشت ماه در درس اخلاق خود به شرح فرازی دیگر از نهجالبلاغه پرداخت که متن سخنان ایشان به شرح زیر است؛
حضرت امیر(ع) در تعبیر زیبایی فرمودند: الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ، رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. دنیا قرارگاه نیست و قرارگاه، آخرت است که ما در آنجا ثابت میشویم و نه ساکن؛ لذا اگر میلیاردها سال هم آنجا باشیم خسته نمیشویم؛ خستگی برای ساکن است و نه ثابت؛ فرشتگان میلیاردها سال زنده هستند و خسته نشدهاند پس ما در آخرت به دارالقرار میرسیم و خسته هم نمیشویم گرچه با همین بدن خواهیم رفت. لذا فرشته مرگ ندا میدهد و میگوید هر چه جمع کنید از شما گرفته خواهد شد.
دنیا دار عبور است ولی برخی کودک ۸۰ و ۹۰ ساله هستند لذا در این سن هم فقط دائما این حرفها را میزنند که ما اینقدر راه میرفتیم و میخوردیم و افتخار به چیزهای بچهگانه میکنند. اینها در زمان حرکت کردهاند نه در مسائل دینی؛ فرمود برخی ابنای دنیا هستند و دنیای دار مقر نیست و دار ممر است. برخی خود را فروختهاند زیرا هر صحنهای پیش بیاید در آن حاضرند و خودفروشی کرده ولی عدهای در دنیا با خدا معامله کردهاند و بدن و حیات و جانشان را داده و شرف و انسانیت را خریدهاند و آزاد شدهاند؛ جهاد اکبر و اصغر کرده و با کوشش فراوان خود را خریدهاند. پس در همین سرزمین یک عده برده و یک عده هم آزاد میشوند.
حضرت امیر(ع) خود را سخنگوی قرآن معرفی کرده است گرچه همه از قرآن بهره میبرند؛ ولی ایشان فرمود که قرآن را باید مورد استنطاق قرار داد و من آن را به استنطاق در میآورم و من سخنگوی قرآن هستم. قرآن دنیا و مردم دنیا را معرفی و وظیفه انسانها را در دنیا معرفی کرده است؛ فرمود: این دنیا شامل کودکی، نوجوانی، جوانی، سالمندی و پیری است؛ شیخ بهایی فرمود وضع مردم در این ادوار تاریخی در سوره حدید بیان شده که فرموده است: اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَامًا ۖ وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ.
انسان یا کودک است و دنبال بازی، یا دنبال اشتغال و مراحل بعد تا پیری است که برای او «دارم دارم» مطرح است. پس دنیا از دوره کودکی تا پیری به این چند قسمت قابل تقسیم است؛ لعب و لهو؛ لعب، لعاب دهان است که هیچ کسی با سرگرمی و لعاب سیر نمیشود و با دست خالی برمیگردد. اگر تشنه بخواهد خود را با لعاب دهن سیراب کند فریب خورده است. خداوند در این آیه نتیجه گرفته است که این ادوار پنجگانه در نهایت متاع غرور و فریب است.
استعمار مورد پسند خداخداوند این دنیا که سراسر نور است و هر چیزی در زمین آیتی است تا ما را به الله برساند آفریده است و فرمود من شما را استعمار میکنم؛ استعمار هم دو نوع است یکی پلید و دیگری مطلوب؛ خداوند در سوره هود فرمود من شما را استعمار میکنم یعنی از شما میخواهم زمین را آباد کنید و از دل کوه، معدن بیرون بیاورید؛ من از شما میطلبم که سرزمین خود را آباد کنید. وَإِلَیٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا ۚ قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَیْرُهُ ۖ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ۚ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ؛ ما همه نعمات را به شما دادهایم و همت کنید تا کشورتان آباد شود و نباید منتظر دیگران باشید؛ بنابراین آبادنی و عمارت فقط برای مساجد نیست بلکه فراوان میتوان «انما یعمر» را مورد استدلال قرار داد.
پس عدهای در همین دنیا خود را خریدند که خدا از آنان به عنوان شهدا و مجاهد و .. یاد کرده است؛ برخی در مورد پیامبر(ص) گفتهاند که نباید تعبیر رحلت در مورد ایشان به کار برود؛ در قرآن از شهدای جبهه به عنوان شهید یاد نشده است و از کسانی که مقتول در راه خدا هستند به عنوان شهید یاد شده است؛ شهید قرآنی، شاهد است و پیامبر هر امتی هم شاهد اعمال امت خود است پس پیامبر هم شهید امم و هم شهید بر همه شهدا و انبیاء است: فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَیٰ هَٰؤُلَاءِ شَهِیدًا؛ بنابراین اگر حضرت امیر تعبیر به شهید قرآنی کرده است مراد این نوع شهید است.
خدا از همه طلب کرده است که زمین را آباد کنیم و ابادانی زمین به این نیست که منتظر کسی باشیم؛ سفارش به اقتصاد مانند سفارش به راهپیمایی نیست بلکه نیازمند علم و فن و مدیریت است؛ فرمود بروید کار کنید ولی بعد از اینکه درس خواندید یا اینکه از افراد درس خوانده استفاده کنید. مرحوم صاحب وسائل در جلد ۱۷ صفحه ۴۰ و ۴۱ این روایت را نقل کرده است که از امام باقر(ع) از وجود امیرالمؤمنین نقل کرد که من وجد ماء و ترابا ثم ...؛ کسی که آب و خاک دارد و دست فقر به سوی دیگران دراز کند خدا او را از رحمتش دور میکند؛ اینکه انسان از متخصص استفاده نکند و متخصص تربیت نکند و بعد بگوییم کار کنید، نمیشود؛ اقتصاد از پیچیدهترین علوم است. فرمود کسی که آب و خاک دارد و فقیر است دور از رحمت خداست. پیامبر(ص) هم فرمودند اگر گفته شد یک ساعت دیگر قیامت خواهد شد و نهالی در دست شما هست؛ این نهال را بکار و بمیر؛ آیا این حرف، بوسیدنی نیست؟
اختلاسگران خود را برده دنیا قرار دادهاندبنابراین عدهای خود ر ا در دنیا خریدند و خدا از آنان به عنوان مقتول فی سبیل الله یاد میکند و اینها شهید هستند؛ در سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۱ فرمود: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَیٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَیٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. برخی خود را به دنیا میفروشند و خود را برده قرار میدهند و اختلاس میکنند.
البته گاهی کسی در عرصه قلم و کار فرهنگی تلاش میکند و او هم باید تا آخرین لحظه عمر دست از تلاش برندارد کما اینکه کسانی چون بوعلی سینا اینطور بودند. ما در اسلام شخصیتهایی داشتیم که نه استاد داشت و نه شاگردی در حد خودش متولد شد حتی بهمنیار هم که انسان فحلی است در سطح او نبود. ابوریحان بیرونی وصیت کرد وقتی من ُمردم با برادههای تراشیده شده نِی که با آن کتاب مینوشتم آب گرم کنید و مرا غسل دهید زیرا حاصل یک عمر قلمزدن من است؛ ما چنین عالمانی داشتیم و کتب گذشته به وسیله این افراد حفظ شده است و نوشته شده است.
خدا تاکید فرمود کسانی که با من معامله کردند خود را خریدند و آزاد کردند و این کم مقامی نیست که خدا بفرماید: هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلَائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ ۚ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیمًا؛ خدا و ملائکه صلوات میفرستند نه صلوات افراد عادی مانند ما؛ پس ما و مسئولان نه باید راه کسی را ببندیم و نه بیراهه برویم؛ فریب، راه نیست و با آن نمیتوان زندگی کرد زیرا خود انسان گرفتار میشود. دین اسلام حتی فریب یک حیوان را جایز نمیداند و پیامبر(ص) وقتی فردی میخواست اسبش را فریب دهد او را نهی کرد. برخی تعابیر در مورد حیوانات وجود دارد حالا میشود ملتی را با دروغ، فریب دهیم؟
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)